معنی تمام اندام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تمام اندام. [ت َ اَ] (ص مرکب) متناسب الاعضاء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): افهود؛ کودک فربه ٔ تمام اندام. عطیموس، زن تمام اندام. رجل عبله، مرد سطبر تمام اندام. عفرین، عنابل، مرد تمام اندام. (منتهی الارب).
فرهنگ عمید
فربه،
خوشاندام، کسی که اندام زیبا و بیعیب دارد،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.