معنی تقصیر کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تقصیر کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) کوتاهی کردن و گناه و خطا کردن. (ناظم الاطباء):
تقصیر نکرد خواجه در ناواجب
من در واجب چگونه تقصیر کنم.
رودکی.
من اندر خدمتش تقصیر کردم
درخت خدمت من گشت بی بر.
فرخی.
نکرد رای تو تقصیر در مصالح ملک
سپهرهم نکند در هوای تو تقصیر.
معزی (از آنندراج).
فردات برم به خرفروشان
گویم خر کیست نادر و تیر
و آنگه ده به چوب ده به گردن
با تو که کند به چوب تقصیر.
سوزنی.
هیچ تقصیر در معزایش
مکنید ار موافقان منید.
خاقانی.
به تقصیری که از حد بیش کردم
خجالت را شفیع خویش کردم.
نظامی.
مهین بانو به درگاه جهانگیر
نکرد از شرط خدمت هیچ تقصیر.
نظامی.
نباشد پرده ٔ بیگانگی جز بال و پر صائب
مکن در سوختن تقصیر اگر بال و پری داری.
صائب (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

مانیدن (مصدر) کوتاهی کردن سستی ورزیدن، گناه کردن، خطای عمدی کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر