معنی تفضیح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تفضیح.[ت َ] (ع مص) نیک رسوا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فضیحت و رسوا کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || برآمدن بامداد. (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) رسوا کردن.

فرهنگ عمید

رسوا کردن،
رسوایی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

افتضاح، بدنامی، رسوایی، فضاحت، رسواسازی، رسوا کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

رسوایی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر