معنی تفتین کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تفتین کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) سعایت کردن. برآغالیدن کسی را. کسی را بر علیه دیگری برانگیختن. میان دوکس دشمنی و عناد بوجود آوردن. رجوع به تفتین شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

فتنه‌برانگیختن، فتنه‌انگیزی کردن، توطئه‌چینی کردن، دوبه‌هم‌زنی کردن، آشوب برانگیختن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) آشوب کردن دو بهم زدن: ((در میان دوستان تفتین کند. ))

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر