معنی تفاخر کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تفاخر کردن. [ت َ خ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) مباهات کردن. نازیدن. فخر کردن. بخود بالیدن:
همین کنند تفاخر ز خدمت سلطان
یکی سپهر دوم انجم و سوم ارکان.
عبدالواسع جبلی (از آنندراج).
چه تفاخر کنی بنام پدر
چون ندانی نهاد گام پدر.
اوحدی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
به خودبالیدن، مباهات کردن، نازیدن، لافیدن، فخر کردن، بالیدن، افتخار کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) برهم نازیدنبیکدیگر فخر کردن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.