معنی تغیر کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تغیر کردن. [ت َ غ َی ْ ی ُ ک َ دَ] (مص مرکب) دگرگون شدن. برگردیدن. تبدیل یافتن: تا... منوچهربن قابوس... آن عهد که او را بسته است... نگاه دارد و چیزی از آن تغیر نکند، من دوست او باشم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132).
او خدایست تعالی ملک الملک قدیم
که تغیر نکند ملکت جاویدانش.
سعدی.
تا نکند وفای تو در دل من تغیری
چشم بخود نمیکنم تا چه رسد به دیگری.
سعدی.
برافروخته شدن، تندی کردن، خشمگین شدن، خشم گرفتن، غضبناک شدن، دگرگون شدن، تغییر کردن، تغییر یافتن
تبدیل یافتن، دگرگون شدن