معنی تعلیم دادن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تعلیم دادن. [ت َ دَ] (مص مرکب) آموزانیدن. بیاگاهانیدن. آموختن چیزی بکسی:
تشریف ضربت او ارواح وحشیان را
تعلیم شکر دادی هنگام انفصالش.
خاقانی.
خری را ابلهی تعلیم میداد.
(گلستان).
نشست و خاست بعاشق که میدهد تعلیم
اگر نباشد در بزم آن نگار سپند.
صائب (از آنندراج).
تعلیم ناز چند دهی چشم مست را
دل آنقدر ببر که توانی نگاه داشت.
اختری یزدی (ایضاً).
کاش یک حرف وفا نیز بگوش تو زدی
آنکه چندین به تو تعلیم ستمکاری داد.
سنجرکاشی (ایضاً).

مترادف و متضاد زبان فارسی

آموختن، آموزش دادن، یاد دادن، تربیت کردن، بارآوردن، پرورش دادن

فرهنگ فارسی هوشیار

آموزاندن یاد دادن (مصدر) آموختن یاد دادن.

پیشنهادات کاربران

یاددادن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر