معنی تعجیم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تعجیم. [ت َ] (ع مص) سخن گفتن بزبان عجم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عربی را عجمی ساختن. || عجم برزدن. (تاج المصادر بیهقی). نقطه نهادن نوشته را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کتاب را نقطه کردن. (آنندراج).

فرهنگ عمید

رفع ابهام کردن یک نوشته با نقطه ‌گذاشتن روی حروف نقطه‌دار یا تفسیر آن،

فرهنگ فارسی هوشیار

نوشته ای را نقطه گذاشتن و یا تفسیر و رفع ابهام نمودن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر