تعاند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تعاند. [ت َ ن ُ] (ع مص) با یکدیگر عناد داشتن. (از اقرب الموارد). || (اصطلاح فلسفه) نزد حکما عبارت است از تقابل بین دو امر وجودی، بنحوی که تعقل یکی از آن دو امر، موقوف به تعقل امر دیگر نباشدو بین آن دو امر نیز اختلاف و تباعد بسیار وجود نداشته باشد و در این حال این دو امر بنام متعاندین نامیده می شوند. مانند سرخی و زردی که هر دو را نسبت به یکدیگر متعاندین خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
فرهنگ معین
(تَ نُ) [ع.] (مص ل.) عناد ورزیدن.
فرهنگ عمید
با همدیگر عناد کردن، با هم ستیزه کردن،
فرهنگ فارسی هوشیار
با یکدیگر عناد داشتن
فرهنگ فارسی آزاد
تَعانُد، با هم عِناد ورزیدن، دشمنی کردن،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.