معنی تطوع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تطوع. [ت َ طَوْ وُ] (ع مص) چیزی که فریضه نباشد بکردن. (تاج المصادر بیهقی). چیزی که نه فریضه باشد و نه سنت، کردن. (زوزنی) (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی). عبادتی نه فریضه کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). طاعت که نه فریضه بود و نه سنت. (مهذب الاسماء). فرمان بردن و آنچه بر خود لازم نباشد بجا آوردن یعنی مستحبات و نوافل. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنچه نه فریضه باشد آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تکلف طاعت. (از اقرب الموارد): هر ساعت به طاعت مشغول شدی و نافله ای و تطوعی برآوردی. (سندبادنامه ص 191). یکی در مسجد سنجار به تطوع بانگ نماز گفتی. (گلستان).
- صلوه التطوع، نمازنافله. (منتهی الارب). نماز نافله و هر چیز که فریضه نباشد. (ناظم الاطباء).
|| توانایی نمودن از خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
فرمانبرداری کردن، عمل مستحبی انجام دادن. [خوانش: (تَ طَ وُّ) [ع.] (مص ل.)]
(فقه) عمل مستحب کردن،
(فقه) کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن،
[قدیمی] فرمانبرداری کردن، منقاد شدن،
[قدیمی] داوطلب شدن،
انقیاد، فرمانبرداری،
(متضاد) عصیانورزی، فرمانبرداری کردن، فرمانبردن، منقاد شدن، ادای نافله، ادای مستحبات، عمل مستحب کردن، پذیرفتن، قبول کردن،
(متضاد) نپذیرفتن، رد کردن
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی - 1 (مصدر) فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، (اسم) فرمانبرداری، خوش منشی.
تَطَوُّع، اطاعت و فرمانبرداری کردن، کار نیک انجام دادن، کاری به تَبَرُّع نمودن،