معنی تصحیح کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تصحیح کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) اصلاح کردن و درست نمودن. (ناظم الاطباء). درست کردن. || غلطگیری کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تصحیح شود.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

درست کردن، ویراستن

کلمات بیگانه به فارسی

درست کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

ویراستاری کردن، ویرایش کردن، ادیت کردن، اصلاح کردن، حک‌واصلاح کردن، تنقیح کردن، منقح ساختن، غلطگیری کردن، خطایابی کردن، رفع اشکال کردن، بهسازی کردن، ارزش‌یابی شدن (اوراق امتحانی)

فرهنگ فارسی هوشیار

اصلاح کردن و درست نمودن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر