معنی تصانیف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تصانیف. [ت َ] (ع اِ) ج ِ تصنیف. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آنچه از کتابهاتصنیف میشود. (از اقرب الموارد). جمع تصنیف است بمعنی کتاب. (فرهنگ نظام). آثار و نوشته ها:
بنام قیصران سازم تصانیف
به از ارتنگ چین تنکلوشا.
خاقانی.
در تصانیف حکما آورده اند که کژدم را ولادت معهود نیست. (گلستان). و رجوع به تصنیف شود. || مأخوذ از عربی، کلمات انشایی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصنیف شود.

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص. اِ.) جِ تصنیف.

فرهنگ عمید

تصنیف

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترانه‌ها، تصنیف‌ها، سرودها، نشیدها،
(متضاد) نوحه‌ها، کتابها، تالیفات، تالیف‌ها، نوشته‌ها

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: تصنیف) دسته دسته ها، گرد آمده ها، فراهم آمده ها، ترانه ها (مصدر اسم) جمع تصنیف

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر