معنی تشریح کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تشریح کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) بازنمودن مطلبی. تفسیر کردن. شرح و بیان موضوعی غامض. || (اصطلاح پزشکی) کالبدشکافی. رجوع به تشریح شود.
فرهنگ واژههای فارسی سره
نگیختن، زندیدن
مترادف و متضاد زبان فارسی
توضیحدادن، تبیین کردن، شرح دادن، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، کالبد شکافی کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
تفسیر کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.