معنی تسلیت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تسلیت. [ت َ ی َ] (ع مص) تسلیه. اندوه وابردن. (مجمل اللغه). مأخوذ از تازی، پند و نصیحتی که در بیرون کردن غم و اندوه از دل کسی گویند، ویژه چون آن کس مصیبت زده باشد. دلاسایی و خاطرنوازی و آسایش. (ناظم الاطباء). دلداری. اندوه بردن. غم زدایی. و رجوع به تسلی و تسلیه و تسلیت کردن شود.

فرهنگ معین

(تَ یَ) [ع. تسلیه] (مص م.) دلخوشی دادن، رهایی بخشیدن از اندوه.

فرهنگ عمید

خرسندی دادن، دلخوشی دادن، کسی را از غم‌واندوه رهایی دادن و سرگرم ساختن،
تسلی دادن شخص عزادار و مصیبت‌زده،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دل آرامی، دلداری

مترادف و متضاد زبان فارسی

تسلی، تعزیت، دلداری، سرسلامتی، همدردی،
(متضاد) تبریک

فرهنگ فارسی هوشیار

مسلح ساختن

پیشنهادات کاربران

دلداری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر