معنی تر و خشک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تر و خشک. [ت َ رُ خ ُ] (ترکیب عطفی، ص مرکب) نمدار و بی نم. (ناظم الاطباء):
بیابان همه آتش افروختند
تر و خشک هیزم همی سوختند.
فردوسی.
|| بسیار و اندک. (ناظم الاطباء):
بسوختی تر و خشک و مرا بپاسخ سرد
که دید هرگز سوزنده ای بدین سردی.
خاقانی.
از تر و خشک هر چه داشت وزیر
گفت با زاهد آن تست بگیر.
نظامی.
|| بی گناه و گناهکار. در مثل گوید: تر و خشک با هم میسوزند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر