معنی ترنگا ترنگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ترنگا ترنگ. [ت َ رَ ت َ رَ] (اِ صوت مرکب) اسم صوت از ترنگ + الف واسطه + ترنگ. (حاشیه ٔ برهان چ معین). صدای انداختن تیرهای پی در پی. (برهان) (ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری). || آواز چله ٔ کمان. (برهان) (ناظم الاطباء). آوازی که از چاشنی دادن کمان خیزد. (شرفنامه ٔ مینری). || آواز تارهای ساز. (برهان) (ناظم الاطباء):
ترنگا ترنگی که زد ساز او
به از زند زردشت و آواز او.
نظامی.
و در این بیت بمعنی آواز سنج یا چنگ آمده است:
سنج در آمد به ترنگاترنگ
زهره به یکبار فرو ریخت چنگ.
مولوی (ازانجمن آرا).
|| آواز تیغ بوقت زدن بر چیز سخت. (غیاث اللغات) (آنندراج):
ترنگاترنگ درخشنده تیغ
به مه درقها را بر آورده میغ.
نظامی.
|| در شاهد زیر بمعنی مطلق آواز و صدا آمده است:
بمغز اندر افتد ترنگاترنگ
هوا پر کند ناله بور و خنگ.
دقیقی.

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) صدای چله کمان، آوای تار های ساز، صدای انداختن تیر های پی در پی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر