معنی تراوش کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تراوش کردن. [ت َ وِ ک َ دَ] (مص مرکب) چکیدن. تراویدن:
نیست در دست سبوی من عنان اختیار
راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار.
صائب (از بهار عجم) (از آنندراج).
از خرامت بس که کیفیت تراوش می کند
نقش با رطل گران می گردد از رفتار تو.
صائب (ایضاً).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر