معنی تراشه چین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تراشه چین. [ت َ ش َ / ش ِ] (نف مرکب) ریزه چین. (آنندراج). خوشه چین. (ناظم الاطباء). ریزه خوار:
تراشه چین سخایش سپهر بی سروپای
نواله خوار نوالش جهان بی بن وبار.
کمال اسماعیل (از شرفنامه ٔ منیری).
خورشید رخش بخواب دیدم
صد همچو قمر تراشه چین داشت.
طالب آملی (از آنندراج).
دلش چو بحر، دوصد ابر را نواله دهد
کَفَش هزار چو دریا تراشه چین دارد.
نجیب الدین جرفادقانی (از آنندراج).
|| آنکه تراشه ٔ چوب برمی چیند. (ناظم الاطباء).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر