معنی تخویف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تخویف. [ت َخ ْ] (ع مص) ترسانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (غیاث اللغات) (آنندراج). ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء):... فظلموا بها و مانرسِل ُ بالاَّیات ِ الا تخویفاً. (قرآن 59/17). || گردانیدن کسی را به حالی که مردم از وی می ترسند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ترسناک گردانیدن کسی را. (المنجد). خَوَّفَه، جعله ُ یخاف و قیل صیره بحال یخافه ُ الناس... (اقرب الموارد). || راه را چنان کردن که مردم از آن بترسند. (از المنجد): ماکان الطریق ُ مَخوفاً فخَوَّفه السبعُ او العدوﱡ. || فرستادن گوسفندان را دسته دسته. (اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) ترسانیدن.

فرهنگ عمید

ترسانیدن، بیم دادن،

حل جدول

ترساندن

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید، بیم دادن، ترساندن، متوحش کردن، هراساندن

فرهنگ فارسی هوشیار

ترسانیدن کسی را

فرهنگ فارسی آزاد

تَخْوِیف، ترسانیدن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر