معنی تخلیه کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تخلیه کردن. [ت َ ی َ / ی ِ ک َ دَ] (مص مرکب) خالی کردن. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

خالی کردن، تهی ساختن، پیاده کردن،
(متضاد) بار زدن، بار کردن، بیرون آوردن، بیرون ریختن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) خالی کردن وا گذاشتن: ((خانه را تخلیه کرد. ))، خالی و ترک کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر