معنی تخلف کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تخلف کردن. [ت َ خ َل ْ ل ُ ک َ دَ] (مص مرکب) خلاف کردن. بازپس ایستادن از وعده و عهد و امری:
بر چهره ٔ ما خاک در دوست گواه است
کز طاعت میخانه نکردیم تخلف.
علی خراسانی (از آنندراج).
رجوع به تخلف شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
خلاف کردن، سرپیچی کردن، بدعهدی کردن، خلاف وعده کردن، خلف عهده کردن، بازماندن، دنبال افتادن
فرهنگ فارسی هوشیار
خلاف کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.