معنی تخطی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تخطی. [ت َ خ َطْ طی] (ع مص) (از «خ طء») خطا کردن. || نسبت دادن کسی را به خطا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تخطؤ شود.

تخطی. [ت َ خ َطْ طی] (ع مص) فاگذشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). درگذشتن. (آنندراج). تخطی ناس، تخطی رقاب مردم کردن و گذشتن از آنها. چون واوی باشد مسلط شدن بر مردم و گذشتن از آنها. (ناظم الاطباء). اختطاء. (اقرب الموارد) (المنجد). تجاوز و درگذشتن. (از المنجد). مسلط شدن بر مردم و تجاوز از آنان. (اقرب الموارد). || (اصطلاح ریاضی) بیرونی در التفهیم آرد: تخطی چیست ؟ این آنست که به جذر بیرون آوردن یک مرتبه یا بیشتر، دست بازداری و بگویی در جذر بیرون آوردن یکون لایکون یکون و به کعب بیرون آوردن یکون لایکون و لایکون یکون. وگروهی بجای یکون یعطی گویند و مراد آنست تا مرتبه ٔ دهنده ٔ آخرین دانسته آید. (التفهیم چ همایی ص 43).

تخطی ٔ. [ت َ] (ع مص) (از «خ طء») گفتن کسی را که تو خطا کردی. (ناظم الاطباء). تخطئه. نسبت دادن کسی را به خطا. (اقرب الموارد) (المنجد).

فرهنگ معین

(تَ خَ طِّ) [ع.] (مص ل.) از حدّ خود گذشتن.

فرهنگ عمید

خطا کردن،
از حد خود تجاوز کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

لغزش، سرپیچی

کلمات بیگانه به فارسی

لغزش

مترادف و متضاد زبان فارسی

تجاوز، تخلف، تعدی، درازدستی، دست‌اندازی، سرپیچی، عدول،
(متضاد) اطاعت، پیروی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ سرپیچی، پا بیرون نهادن از گلیم خود از اندازه گذشتن، گام زدن ‎-1 (مصدر) در گذشتن گذشتن آنسو شدن تجاوز کردنگذشتن از حد خود، گام زدن. -3 (اسم) تجاوز از حد. جمع: تخطیات.

فرهنگ فارسی آزاد

تَخَطِّی، خطا کردن، از حدّ خود تجاوز کردن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری