معنی تخشا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تخشا. [ت َ] (نف) کوشنده و ساعی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). سعی کننده و کوشنده. (برهان) (ناظم الاطباء).نعت فاعلی (صفت مشبهه) از تخشیدن. پهلوی «توخشاک »، پازند «توخشا». (حاشیه ٔ برهان چ معین). دیگر اینکه حرف «تهَ » اوستایی... به تاء و سین تغییر می یابد، چنانکه «تَهْوَخْش » در فارسی تخشا (کوشا) و تهری در فارسی سه شده. (فرهنگ ایران باستان ص 3):
بکو تخشا به کاری گرفه پیوست
همی باشید میدارید پیوست.
زراتشت بهرام (از فرهنگ جهانگیری).

فرهنگ عمید

کوشنده، کوشا،

حل جدول

سلاح آتشین

کوشا و کوشنده

گویش مازندرانی

شتاب و عجله

فرهنگ فارسی هوشیار

سعی کننده و کوشنده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر