تحفیف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تحفیف. [ت َ] (ع مص) طواف کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). گرداگرد چیزی یا کسی برآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || پوشیدن چیزی را به جامه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || بافتن پارچه را با حَف ّ. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || سخت عیش و کم مال شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
فرهنگ فارسی هوشیار
طواف کردن، گرداگرد چیزی برآمدن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.
آخرین مطالب وبلاگ



