معنی تب صفراوی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تب صفراوی. [ت َ ب ِ ص َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به تب محرقه شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

تب لرزه چنان زد به تندی بر او گرز را که تب لرزه افتاد البرز را (نظامی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر