معنی تبرج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تبرج. [ت َ ب َرْ رُ] (ع مص) خویشتن برآراستن. (تاج المصادر بیهقی). خویشتن بیاراستن. (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی).خود را آراستن. (آنندراج). تبرج زن، نمودن زینت خودمردان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نشان دادن زینت و محاسن خود مردان را. (از قطر المحیط): و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی. (قرآن 33 / 33).
(تَ بَ رُّ) [ع.] (مص م.) نشان دادن زن زینت خود به دیگران.
خود را آراستن، خودآرایی،
نشان دادن زن زینت و زیبائی خود را به مرد