معنی تبذل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تبذل. [ت َ ب َذْ ذُ] (ع مص) ناحفاظی. ناخویشتن داری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عمل نفس خویشتن کردن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درباختن و نگاه نداشتن چیزی. || بادروزه داشتن خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لباس کهنه پوشیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بادروزه داشتن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بادروزه کردن. (تاج المصادر بیهقی).

فرهنگ معین

(مص م.) بخشیدن، اعطا کردن، (مص ل.) خوشرویی کردن، (اِمص.) خوش رویی، گشاده رویی. [خوانش: (تَ بَ ذُّ) [ع.]]

فرهنگ عمید

درباختن و ترک کردن چیزی: چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی: ۷ حاشیه)،
خوش‌رویی کردن،
گشاده‌رویی،

فرهنگ فارسی هوشیار

ناخویشتن داری، عمل نفس خویشتن کردن، لباس کهنه پوشیدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر