معنی تاک نشان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تاک نشان. [ن ِ] (نف مرکب) که تاک نشاند. تاک نشاننده. رزبان. کشاورز تاک. کشت کننده ٔ رز:
بودم آن روز من از طایفه ٔ دردکشان
که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان.
جامی (دیوان چ هاشم رضی ص 591).
رجوع به تاک شود.
فرهنگ عمید
آنکه درخت انگور میکارد: بودم آن روز در این میکده از دردکشان / که نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان (جامی: ۴۰۱)،
فرهنگ فارسی هوشیار
رزبان، کشاورز
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.