معنی تاژ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تاژ. (اِ) خیمه. (لغت فرس اسدی) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ اوبهی) (فرهنگ سروری) (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). چادر. (فرهنگ نظام) (فرهنگ ضیاء) (ناظم الاطباء). خانه ٔ کرباسی. (برهان) (انجمن آرا). سایبان. (انجمن آرا). ستاره. (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء). شامیانه. (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء):
خسرو غازی آهنگ بخارا دارد
زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه.
بهرامی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90).
|| لطیف و نازک. (برهان). نازک و ظریف و لطیف. (ناظم الاطباء). || تازیانه. (ناظم الاطباء).

تاژ. (اِخ) تاجه، شطی است به اسپانیا و پرتقال که نواحی «ارنجویس « » طلیطله » و «طلیبره » را مشروب می سازد و به اقیانوس اطلس می ریزد. رجوع به «تاجه » (رود) شود.

فرهنگ معین

خیمه، سراپرده، لطیف، نازک. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

خیمه، چادر: خسرو غازی آهنگ بخارا دارد / زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه (بهرامی: شاعران بی‌دیوان: ۴۱۱)،

نازک، ظریف، لطیف،

حل جدول

ظریف و لطیف

فرهنگ فارسی هوشیار

خیمه، چادر، سایبان و بمعنی لطیف

فرهنگ پهلوی

لطیف و نازک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر