معنی تأکید لفظی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تأکید لفظی. [ت َءْ دِ ل َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تکرار لفظ اول را تأکید لفظی خوانند. (از تعریفات جرجانی). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون بنقل از اتقان آرد: تأکید لفظی یا تأکید صریح عبارت از تکرار لفظ اول یا لفظ مکرر است. و تکرار ممکن است به لفظ حقیقی باشدمانند: «قواریر، قواریر من فضه » و «فمهل الکافرین امهلهم » و «هیهات هیهات لما توعدون » و «ففی الجنه خالدین فیها » و «فان مع العسر یسرا، ان مع العسر یسرا ». یا حکمی مانند: «ضربت انت » که تکرار ضمیر جایز نیست متصل باشد یا ممکن است بوسیله ٔ مرادف لفظ باشد:«ضیقاً حرجا». و رضی گوید تأکید لفظی بر دو گونه است: 1- اعاده ٔ لفظ اول مانند: «جائنی زیدٌ زیدٌ». 2- تقویت کردن لفظ اول به هم وزن آن بشرطی که در حرف اخیر متفق باشند و آن را اتباع خوانند و بر سه گونه است زیرا یا لفظ ثانی معنی آشکاری دارد مانند: «هنیئاً مریئا» یا آنکه اصلاً دارای معنی نیست بلکه برای آرایش لفظی سخن و تقویت آن از حیث معنی، بلفظ اول پیوسته میشود، هرچند بتنهایی دارای معنی نیست. مانند: «حسن بسن »، «شیطان لیطان ». یا لفظ ثانی دارای معنی متکلف ناآشکار است مانند: «خبیث نبیث » مشتق از نبث الشرای استخرجه » - انتهی. بنابراین اتباع چنانکه پوشیده نیست داخل در تأکید لفظی حکمی است. و نیز باید دانست: مؤکد یا مستقل است چنانکه ابتدای بدان و وقف برآن روا است یا غیرمستقل است. و غیرمستقل اگر یک حرفی باشد و از کلماتی شمرده شود که اتصال بکلمه ٔ دیگر واجب است میتوان آنرا با کلمه ای که بدان میپیوندد تکرار کرد مانند «بک بک » و «ضربت ضربت ». و اگر یک حرفی نباشد و از کلماتی شمرده نشود که باید بکلمه ٔ دیگر بپیوندد تکرار آن روا است مانند: «ان ان زیدا قائم ». (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 70). در زبان فارسی نیز تأکید لفظی در عبارتها بکار رود چنانکه برحسب اقتضای سخن اجزای سخن مانند مسندالیه، مسند، قید، اصوات، ادات استفهام و مانند اینها را گاه دو بار و گاه سه بار تکرار کنند. مثال از تکرار مسند:
چه تازی خر به پیش تازی اسبان
گرفتاری بجهل اندر گرفتار.
ناصرخسرو.
گر بترسی ز ناصواب جواب
وقت گفتن صبور باش صبور.
ناصرخسرو.
این جهان خواب است خواب ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب.
ناصرخسرو.
گفت من گفتم که عهد این خسان
خام باشد خام و زشت و نارسان.
مولوی.
هرکه دستش بر زبان سبقت کند مرد است مرد
ورنه هر ناقص جوانمرد است در میدان لاف.
صائب.
تکرار مسند سه بار:
اگر بار خرد داری و گر نی
سپیداری سپیداری سپیدار.
ناصرخسرو.
ای بیوفا زمانه مرا با تو کار نیست
زیرا که کارهای تو دام است، دام دام.
ناصرخسرو.
این روزگار بی خطر و کار بی نظام
وام است بر تو گر خبرت هست وام وام.
ناصرخسرو.
ادوات استفهام:
گر هزار است خطا ای بخرد جمله خطاست
چند از این حجت بی مغز تو ای بیهده چند؟
ناصرخسرو (دیوان ص 143).
دمدمه ٔ ایشان مرا از خر فکند
چند بفریبد مرا این دهر، چند؟
مولوی.
ادات نفی:
نی نی که تو بر اشتر تن شهره سواری
واندر ره تو جوی و جرو بیشه و غار است.
ناصرخسرو (دیوان ص 55).
اسم فعل عربی (بمعنی دور شد):
محال است این طمع هیهات هیهات
کسی دیدی که دادش دادخر داد.
ناصرخسرو (دیوان ص 97).
ادات تحذیر:
ای برادر سخن نادان خاری است درشت
دورباش از سخن بیهده آسیب آسیب.
ناصرخسرو.
ادات اغراء:
مژده مژده کآن عدو جانها
کند قهر خالقش دندانها.
مولوی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر