معنی تالس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تالس. [ل ِ] (اِخ) شهرکی است بر لب رود فرات نهاده [از جزیره] و به حدود شام پیوسته. (حدود العالم).

تالس. [ل ِ] (اِخ) ملطی. ثالس. از حکمای «مکتب ایونی » از قدیمترین و معروفترین دانشمندان هفتگانه است که در حدود 640ق.م. در ملیطه متولد شد. وی در هندسه و نجوم دستی داشته و کسوف سال 585 ق.م. را پیش بینی کرد و آب را مادهالمواد میدانست. خاصیت کهربا را دریافت و گمان می کرد که قدرت جذب کهربا بر اثر وجود روح در آن شی ٔ است و ارتفاع هرم را از روی اندازه گیری سایه بدست آورد و در هندسه هم کشفیاتی دارد و در حدود سال 548 ق.م. درگذشت. رجوع به ثالس و ثالیس و تالیس و طالس شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

دردمندی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر