معنی تازه سخن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تازه سخن. [زَ / زِ س ُ خ ُ / خ َ] (ص مرکب) مجازاً، خوش سخن. نیکوگفتار. تازه گوی. نوپرداز:
گفتم کامروز کیست تازه سخن در جهان
گفت که خاقانی است بلبل باغ ثنا.
خاقانی.
|| (اِ مرکب) سخن تازه. سخن نو. سخن خوش و بدیع:
این تازه سخن که کردم ابداع
در روی زمین روان ببینم.
خاقانی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) تازه گوی نو پرداز، خوش سخن نیکو گفتار، (اسم) سخن تازه لام خوش و بدیع.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.