معنی تازه دم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تازه دم. [زَ / زِ دَ] (ص مرکب) تازه نفس و با قوت و طاقت. (ناظم الاطباء). کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده است. (فرهنگ نظام). || چای و غیره که تازه دم شده. (فرهنگ نظام).

فرهنگ عمید

چای که آن را تازه در قوری ریخته و دم کرده باشند،
[قدیمی] کسی که کاری را تازه شروع کرده و هنوز خسته نشده، تازه‌نفس،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده باشد تازه نفس، چای و مانند آن که تازه دم کرده باشند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر