معنی تازاندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تازاندن. [دَ] (مص) دواندن. تازانیدن.

فرهنگ معین

(دَ) (مص م.) دواندن، تاختن.

فرهنگ عمید

دواندن اسب و سایر چهارپایان، دوانیدن، به‌تاخت درآوردن، دواندن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تاختن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) تازاندتازاند خواهد تازاند بتازان تازاننده تازانده) دواندن تاختن تازانیدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر