معنی تار جامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تار جامه. [رِ م َ / م ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ریسمان جامه. تانه ٔ بافندگان که نقیض پوداست. ریسمان جامه که در طول واقع شده است، و آنکه در عرض قرار گیرد پود است: سَتا، سدی، اُسْدی ّ، سداه، اُستی، تار جامه. (منتهی الارب). رجوع به تار شود.

حل جدول

سدی

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) ریسمان جامه تانه بافندگان: مقابل پود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر