معنی تاریک و تنگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تاریک وتنگ. [ک ُ ت َ] (ص مرکب، از اتباع) تیره و سخت. تار و تنگ. تاریک و سخت. تیره و تار:
نباشد مرا زین سپس با تو جنگ
ببینی کنون روز تاریک و تنگ.
فردوسی.
رجوع به تار و تنگ شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) تار و تنگ
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.