معنی تارک نشین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تارک نشین. [رَ ن ِ] (نف مرکب) کسی که بتارک جای دارد. بالانشین. بلندپایه. رفیع. والامقام:
زمین را منم تاج تارک نشین
ملرزان مرا تا نلرزد زمین.
نظامی.

فرهنگ معین

(رَ. نِ) (ص فا.) بالانشین، بلندپایه، والامقام.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) کسی که بتارک جای دارد بالا نشین، بلند پایه والا مقام.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر