معنی تارک شکاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تارک شکاف. [رَ ش ِ] (نف مرکب) شکافنده ٔ تارک. شکننده ٔ فرق:
یلان را بمنقار درّنده ناف
سران را بچنگال تارک شکاف.
اسدی (گرشاسبنامه).
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) شکافنده تارک شکننده فرق.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.