معنی تاج الملک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تاج الملک. [جُل ْ م ُ] (اِخ) وزیر جعفر خان از حکمرانان دهلی است و بسال 824 هَ. ق. درگذشته و پسرش اسکندر بلقب ملک الشرق جانشین وی گردید. (قاموس الاعلام ترکی).

تاج الملک. [جُل ْ م ُ] (اِخ) از امرای آذربایجان، ممدوح قطران شاعر. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 2 ص 783).

تاج الملک. [جُل ْ م ُ] (اِخ) ابونصربن بهرام القوهی وزیر شمس الدوله ٔ دیلمی. مؤلف تتمه ٔ صوان الحکمه در ترجمه ٔ احوال ابوعلی سینا آرد:... پس تاج الملک او [بو علی] را بمکاتبه باعلاءالدوله متهم ساخت و او را گرفت و در قلعه ٔ نردوان [فردجان ؟] دربند کرد ووی چهار ماه در زندان بود پس علاءالدوله ابوجعفربن کاکویه قصد همدان کرد و بر آن شهر استیلا یافت. آنگاه علاء الدوله باز گشت و تاج الملک و ابن شمس الدوله از قلعه ٔ نردوان بهمدان مراجعت کردند و شیخ را با خود بردند...» (تتمه ٔ صوان الحکمه چ لاهور ص 50).
خواندمیر در ترجمه ٔ احوال ابوعلی سینا آرد:... در این اثنا تاج الملک که از جمله ارکان دولت و پسر شمس الدوله بود شیخ را گرفته بمحبت علاءالدوله کاکویه که در اصفهان بحکومت اشتغال داشت متهم ساخته در یکی از قلاع آن حدود محبوس گردانید و ابوعلی کتاب منطق شفا را در آن حصار بپایان رسانید و در خلال آن احوال علاء الدوله از اصفهان لشکر بهمدان کشید و شمس الدوله و تاج الملک چون قوت مقاومت نداشتند پناه بهمان قلعه که محبس شیخ بود بردند و بعد از آنکه ابن کاکویه از همدان باز گشت شیخ را بمصحوب خود بهمدان آورد و ابوعلی در منزل علوی فرود آمده... (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 446). مؤلف تاریخ الحکما در ترجمه ٔ احوال ابوعلی سینا آرد: ثم اتهمه تاج الملک بمکاتبته علاءالدوله فانکر علیه ذلک و حث ّ فی طلبه فدل علیه بعض ُ اعداء فاخذوه فأدوه الی قلعه یقال لها فردجان و انشاء هناک قصیده فیها:
دُخولی بالیقین کما تَراه ُ
و کل الشک فی امر الخروج
و بقی فیها اربعه اشهر، ثم قصد علاء الدوله همذان واخذها وانهزم تاج الملک و مر الی تلک القلعه بعینها ثم رجع علاءالدوله عن همذان و عاد تاج ُ الملک و ابن شمس الدوله الی همدان و حملو امعهم الشیخ الی همذان و نزل فی دارالعلوی. (تاریخ الحکما ص 421). آقای ذبیح اﷲ صفا در جشن نامه ٔ ابن سینا آرد:... در سال 411 هَ. ق. وزیر شمس الدوله ابوعلی سینا نبود چه درضمن وقایع این سال درالکامل ابن الاثیر می بینم که تاج الملک ابونصربن بهرام القوهی وزیر شمس الدوله بود و همین کس است که بعد از این تاریخ و بعد از فوت شمس الدوله که در حدود سال 412 هَ. ق. اتفاق افتاد وزیر جانشین شمس الدوله یعنی سماءالدوله بوده است... مطلبی که در این اشارت تاریخی دور از صحت بنظر نمی رسد وزارت شیخ است در حدودسال 409 هَ. ق. لیکن نمی توانیم قبول کنیم که شیخ هنگام فوت شمس الدوله وزارت او را داشت زیرا وزارت وی در آن هنگام برعهده ٔ تاج الملک بود... ابن الاثیر در حوادث سال 411 هَ. ق. نوشته است که در این سال فتنه ٔ ترکان در همدان و شورش آنان بر صاحب خود شمس الدولهبن فخرالدوله زیادت یافت و پیش از این هم این کار چند بار از آنان سرزده بود و او در برابر آنان بردباری می کرد و بلکه در کارایشان عاجز بود بهمین سبب طمع آنان فزونی یافت و بر شورشها و فتنه های خود افزودند. در همین بار تاج الملک وزیر شمس الدوله بیاری سپاهیان علاءالدوله کاکویه دسته ای از ترکان عاصی را قتل عام کرد و بقیه السیف آنان در فقر و تهیدستی همدان را ترک گفتند و بکرمان پناه بردند... لشکریان از مرگ او (شمس الدوله) بیمناک شدند و او را بقصد همدان باز گرداندند و او در راه بمرد. بعد از وی به پسرش بیعت کردندو وزارت شیخ را خواستار شدند لیکن شیخ بدینکار تن در نداد و بقول ابوعبید، نهانی با علاءالدوله مکاتبه آغاز کرد و خدمت وی و عزیمت باصفهان و انضمام باطرافیان او را خواستار شد و در خانه ٔ ابوغالب العطار پنهان گشت... دراین هنگام تاج الملک شیخ را بمکاتبت باعلاء الدوله متهم نمود و شاه را به جستجوی او برانگیخت، یکی از دشمنان مسکن او را نشان داد، او را باز داشتند و در قلعه ای موسوم بفردجان محبوس کردند.
مدت حبس ابن سینا چهارماه کشید تاآنکه علاءالدوله قصد همدان کرد و آنرا بتصرف آورد و تاج الملک بگریخت و بهمین قلعه ٔ فردجان پناه برد. پس علاءالدوله از همدان بیرون رفت و تاج الملک و پسر شمس الدوله بهمدان باز گشتند... و زمانی بر این بگذشت و تاج الملک در اثناء این حال شیخ را بمواعید نیک دلگرم میداشت تا آنکه شیخ متوجه اصفهان شد تاریخ عزیمت بوعلی از همدان بقصد اصفهان در هیچیک از مآخذ تصریح نشده است لیکن از قرائن چنین مستفاد می گردد که در حدودسال 414 هَ. ق. اتفاق افتاد زیرا در این سال علاءالدوله کاکویه بر همدان تاخت و آنرا محاصره و فتح کرد و تاج الملک را که بقلعه ٔ فردجان پناه برده بود در حصار گرفت و بعد امان داد و با خود در حالی که سماءالدوله نیز با او بود بهمدان برد (الکامل ابن الاثیر حوادث سال 414). (جشن نامه ٔ ابن سینا تألیف صفا صص 28 -31). رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 6 شود.

تاج الملک. [جُل ْ م ُ] (اِخ) ابوالغنایم مرزبان بن خسرو فیروز، وزیر ملکشاه سلجوقی. هندوشاه در تجارب السلف آرد: مردی بزرگ بود و عالی همت از خاندان قدیم شیراز مشهور بریاست، صایم الدهر و تدین و تصون کردی و بوقت روزه گشادن بسیار خلق را جمع آوردی و چون بوزارت رسید آن قاعده برداشت و ابن البهاریه در این معنی گفته است:
قدکان صوم الدهر یجمعنا
فالان فرق بیننا الدهر
و تمکنت منهم مکید ته
فمضی انفاق وامکن الجهر.
و تاج الملک در عهد خواجه (خواجه نظام الملک) ملازمت سلطان ملکشاه می نمود و از خواص و اصحاب سرگشت و الحق مردی جلد و کافی و کاردان بود و از جمله ٔ حاسدان خواجه و دایم پیش سلطان تقبیح صورت حال او کردی و خواجه به سبب ثبات قدیم و سوالف حقوق و سوابق اخلاص به سعایات او التفات نمی کرد و سمع سلطان بتدریج از مثالب و مساوی خواجه مملو شد تا آنگاه که خواجه شهادت یافت و تاج الملک ابوالغنایم از برای وزارت ترشیح یافته بود، همه می گفتندکه وزیر او باشد و سلطان چون ببغداد آمد بفرمود تا منجمان روزی از برای تاج الملک ابوالغنایم در مسند وزارت اختیار کنند. ایشان باتفاق روز آدینه منتصف شوال سنه ٔ خمس و ثمانین و اربعمائه اختیار کردند و سلطان ملکشاه روز چهارشنبه بشکار رفت و در شکار گاه محموم شد، ببغداد آمد و فصد کرد و قوتش ساقط گشت و روز آدینه که جهت جلوس ابوالغنایم مختار بود سلطان ملکشاه در گذشت و شخص او را بر سبیل عاریه در «شونیز» دفن کردند، و گویند هیچ آفریده بر سلطان نماز نگزارد و ازوفات خواجه تا وفات سلطان یک ماه تمام نبود... و درآن حال از پسران سلطان ملکشاه محمود با مادرش زبیده خاتون حاضر بود مقتدی جای ملکشاه باو داد و در بغداد بنام او بسلطنت خطبه کردند و او سی ساله بود و تاج الملک وزیر او شد از بغداد باز گشتند و کالبد سلطان را باصفهان آوردند و در مدرسه ٔ ملکشاهی دفن کردند و سلطان محمودبن ملکشاه بن الب ارسلان چون باصفهان رسید او را با برادرش برکیارق ابن ملکشاه جنگ افتاد. لشکرسلطان محمود شکسته شد و تاج الملک ابوالغنایم را بگرفتند و ناگاه غلامان خواجه در سر او ریختند و اعضای او را از هم جدا کردند زیرا مشهور چنان بود که خواجه را باغواء ابوالغنایم کارد زدند و وزارت ابوالغنایم بعد از خواجه بهفت ماه نکشید زیرا که خواجه در رمضان شهادت یافت چنانکه گفتیم و ابوالغنایم را در دوازدهم محرم سنه ٔ ست و ثمانین و اربعمائه کشتند. (تجارب السلف چ اقبال صص 281- 282). خواندمیر در حبیب السیر آرد:... سلطان نسبت به آن وزیر عالیشأن متغیر گشت و روزی بخواجه پیغام فرستاد... اگر من بعد ترک این طریقه ندهی بفرمایم تا دستار و دوات از پیش دست تو بردارند خواجه جواب داد که کارپردازان قضا و قدر دستارو دوات مرا با تاج و تخت تو در هم بسته اند... ناقلان بخاطر ترکان (ترکان خاتون) کلمات موحش برین افزوده بعرض سلطان رسانیدند و سلطان از جواب خواجه در غضب شده فرمان داد که تاج الملک ابوالغنایم قمی که صاحب دیوان ترکان خاتون بود و با نظام الملک در غایت عداوت زندگانی می نمود تحقیق مهمات خواجه کند و مقارن این حال سلطان ملکشاه از اصفهان بصوب بغداد در حرکت آمده خواجه نظام الملک نیز از عقب روان شد و چون بنهاوند رسید یکی از فدائیان حسن صباح که او را ابوطاهر اوانی میگفتند باشارت حسن و استصواب تاج الملک در ماه رمضان سنه ٔ خمس و ثمانین و اربعمائه کاردی بخواجه رسانید و روز دیگر آن وزیر عالی گهر بروضه ٔ رضوان خرامید... (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 493). پس او را گرفته نزد برکیارق آوردند و وی بقصد استفاده از تجارب و ورزیدگی او بمنصب وزارت برقرارش کرد اما ورثه ٔ نظام الملک مدعی بودند که وی اسباب قتل وزیر فاضل را فراهم ساخته و باید بجزای خود برسد و در خلال این احوال یعنی به سال 486 هَ. ق. غلامان نظام الملک وی را پاره پاره کردند او مرد دانشمند و دانش پرور و صاحب خیرات و مبرات بود. و آرامگاهی در بغداد جهت شیخ ابواسحاق شیرازی ساخته و مدرسه ٔ بزرگ موسوم به «تاجیه » بنا و شیخ ابوبکر شاشی (چاچی) را بمدرسی آنجا منصوب کرد- انتهی. رجوع به اخبارالدوله السلجوقیه چ محمد اقبال صص 67- 69 و غزالی نامه ٔ همایی ص 217 و 290 و 229 و 305 و306 و رجوع به کامل ابن اثیرج 10 ص 89 و دستور الوزراء چ سعید نفیسی ص 130 و رجوع به ابوالغنایم و تاج الدین ابوالغنایم و ابن دارست در همین لغت نامه شود. مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: وزیر ملکشاه سلجوقی است، وی پس از نظام الملک بمسند وزارت نشست و پس از وفات پادشاه مذکور زوجه اش ترکان خاتون او را بنیابت سلطنت پسر چهار ساله اش برگزید ولی طرفداران وزیر فاضل (خواجه نظام الملک) از این کار روی گردان شده، برکیارق را در اصفهان بتخت نشاندند، در نتیجه آتش محاربه در بین ترکان خاتون و برکیارق شعله ور گردید و تاج الملک نیز در این کار کشانده شد ولی کاری از پیش نرفت و مغلوب گردید و بطرف شهر یزدجرد فرار نمود.

تاج الملک. [جُل ْ م ُ] (اِخ) شرف الدوله و الدّین محمدبن حسن. از وزرای قرن هفتم، معاصر عوفی. وی در لباب الالباب در ترجمه ٔ احوال ابوالقاسم علی ابن الحسن بن ابی طیب الباخرزی آرد:... در تاریخ سنه ٔ ثمان و ستین و اربعمائه بود و اشعار تازی اوبسیار است در غایت سلاست و نهایت لطافت و در این وقت در خدمت صدر اجل کبیر تاج الملک شرف الدوله والدین عمده الوزرا محمدبن حسن رفعاﷲ قدره بودم که دیوان شعر تازی او که موسوم است به الاحسن فی شعر علی بن الحسن مطالعه افتاد... (لباب الالباب چ اوقاف گیب ج 1 ص 69).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر