معنی تابستانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تابستانی. [ب ِ / ب َ] (ص نسبی) منسوب به تابستان، صیفی. آنچه که مخصوص این فصل باشد: خانه ٔ تابستانی. لباس تابستانی. ازض ٌ مصیفه، زمین تابستانی. (منتهی الارب). مکان ٌ مصیف، جای تابستانی. (منتهی الارب). مکان ٌ مصیوف، جای تابستانی. (منتهی الارب).
مترادف و متضاد زبان فارسی
تابستانه،
(متضاد) زمستانی، صیفی،
(متضاد) شتوی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به تابستان صیفی لباس تابستانی خانه تابستانی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.