بی کارگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی کارگی. [رَ / رِ] (حامص مرکب) چگونگی و صفت بی کاره. رجوع به بی کاره شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
تنآسایی، تنپروری، عطلت، کاهلی، لاابالیگری
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.