معنی بی گواه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی گواه. [گ ُ] (ص مرکب، اِ مرکب) بی دلیل. بی برهان. بدون گواه:
بدستور دانا چنین گفت شاه
که دعوی خجالت بود بی گواه.
سعدی.
و رجوع به گواه شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
بی برهان، بی دلیل
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.