معنی بی میلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی میلی. [م َ / م ِ] (حامص مرکب) انحراف نداشتن. گردش نداشتن بسویی. چفسیدگی نداشتن. || گرایش نداشتن. عدم تمایل. عدم رغبت. فقدان اشتها. رجوع به میل شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
بتکنی بتکندن
پیشنهادات کاربران
کراهت
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.