معنی بی فرهنگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی فرهنگ. [ف َ هََ] (ص مرکب) (از: بی + فرهنگ) ناپرهیخته. بی عقل و بی تمیز. (ناظم الاطباء):
مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.
بهرامی.
|| بی ادب. (یادداشت مؤلف): چه گرد بر گرد خرگاه طواف کردن وبا سرپوشیدگان درگاه، در کله مصاف دادن کار منگان ولودگان و بی فرهنگان است. (مقامات حمیدی). و رجوع به فرهنگ شود.
فرهنگ عمید
بیادب،
بیخرد،
بیتمیز،
فرهنگ فارسی هوشیار
بی ادب
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.