معنی بی صورتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بی صورتی. [رَ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی بی صورت. اصل. مقابل صورت که فرع است. || (اصطلاح تصوف) بی شکلی:
صورت از بی صورتی آمد برون
بازشد کانا الیه راجعون.
مولوی.
و رجوع به صورت و هیولی شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر