معنی بی صدا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بی صدا. [ص َ / ص ِ] (ص مرکب) بی آواز. ساکت. (ناظم الاطباء). خاموش. آرام. بی هیاهو. رجوع به صدا شود.
- بی صدا شدن، ساکت شدن. (ناظم الاطباء). خاموش ماندن.

حل جدول

ساکت، آرام

فرهنگ فارسی هوشیار

خاموش ابانگ (صفت) بی آواز، ساکت. یا حرف بی صدا. حرف صامت.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر