بی شهری در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
بی شهری. [ش َ] (حامص مرکب) حالت و کیفیت بی شهر. غربت. (یادداشت مؤلف):
کنون خود دلْش لختی مستمند است
ز تنهایی و بی شهری نژند است.
(ویس و رامین).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.