معنی بی سکه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بی سکه. [س ِک ْ ک َ / ک ِ] (ص مرکب) (از: بی + سکه) که سکه ندارد.زر و سیم بی نقش. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). زر و سیم بی نگار. غیرمضروب:
که بی سکه ای را چه یارا بود
که هم سکه ٔ نام دارا بود؟
نظامی.
|| فاقد زر مسکوک. بی زر و سیم. رجوع به سکه شود. || کنایه از مردم بیقدر و بی اعتبار و بی شأن و شوکت و وقار. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیقدر و بی مقدار. (غیاث). کنایه از مردم ناکاره. (لغت محلی شوشتری خطی). رجوع به سکه شود. || هر چیزی که طراوت و نمودی نداشته باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). بی نمود. بی ارج. بیرونق. بی آب و رنگ.

فرهنگ معین

زر و سیمی که بر آن چیزی نقش نشده باشد، کنایه از: بی اعتبار، بی قدر. [خوانش: (سِ کِّ) [فا - ع.] (ص مر.)]

فرهنگ عمید

بی‌قدر، بی‌اعتبار،
بی‌رونق،

فرهنگ فارسی هوشیار

خوار بی ارج (صفت) زر و سیمی که بر روی آن نقشی حک نکرده باشند، بی قدر بی اعتبار بی شا ء ن و شوکت (شخص)، بی طراوت بی نمود (شی ء) .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر