معنی بی سپاهی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بی سپاهی. [س ِ] (حامص مرکب) نداشتن لشکر و سپاه:
کز بی مددی و بی سپاهی
کردم بفریب صلح خواهی.
نظامی.
رجوع به سپاه و سپاهی شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر