معنی بی دیدار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی دیدار. (ص مرکب) (از: بی + دیدار) بی جمال. زشت. (یادداشت مؤلف). مقابل دیداری:
مرا رفیقی امروز گفت خانه بساز
که باغ تیره شد و زردروی و بی دیدار.
فرخی.
رجوع به دیدار شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
بی جمال، زشت
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.